اسماعیل احسانی؛ علی اکبر جعفری؛ مرتضی نورائی
چکیده
مورخان دربارۀ نادرشاه و کارنامۀ اعمال او، ارزیابیهای گوناگون و پرتعارضی ارائه کردهاند، اما سرگذشت نادرشاه و اقدامات او تصویری از خویوخصلت جامعۀ ایران آن زمان را که از دوران صفویه بهجا مانده ...
بیشتر
مورخان دربارۀ نادرشاه و کارنامۀ اعمال او، ارزیابیهای گوناگون و پرتعارضی ارائه کردهاند، اما سرگذشت نادرشاه و اقدامات او تصویری از خویوخصلت جامعۀ ایران آن زمان را که از دوران صفویه بهجا مانده بود، نشان میدهد. بیشک نادرشاه، بهعنوان یکی از سرداران بزرگ جنگی، در لحظهای خطیر توانست پادشاهی فروپاشیدۀ صفویان را به نیروی شمشیر و در پرتو نبوغ نظامی، بار دیگر احیا کند. اگرچه جنگهای اجتنابناپذیر نادر برای اخراج بیگانگان و تأمین امنیت، نیازمند صرفِ نیروی انسانی و هزینههای اقتصادی بود، او پس از تنبیه و اخراج متجاوزان، جاهطلبانه به کشورگشایی پرداخت. جنگهای بیستویکسالۀ او(1160-1139) با افغانها، عثمانیها، هندیها، خانات بخارا، خوارزم و گردنکشان داخلی، باعث نابودشدن سرمایۀ انسانی، تباهشدن ثروت مملکت و ویرانی کانونهای تجاری، زمینهای کشاورزی، مراکز اقتصادی و گسترش فقر عمومی شد. در واقع، نادر بهجای آنکه همت خود را صرف بهبود زیرساختهای کشاورزی، توسعۀ مراکز تجاری و افزایش درآمدهای اقتصادی کند تا هزینههای جنگهای او تأمین شود، تغییرات نهادی گسسته در نهادهای عصر صفوی ایجاد کرد که سلطۀ حکومت بر منابع اقتصادی را افزایش داد. این پژوهش با روش توصیفیتحلیلی و با بهرهگیری از نظریۀ نهادگرایی داگلاس نورث[1] به ارزیابی تغییراتی که نادرشاه در نهادهای عصر صفوی ایجاد کرد، میپردازد و نشان میدهد، تغییرات نهادی او چه تأثیری بر عملکرد اقتصادی دوران افشاریه برجای گذاشت. از سویی، پیامد سیاستهای نادرشاه بر وضعیت کشاورزی و تجاری عصر افشاریه را بررسیکرده و شرایط فعالان اقتصادی این دوران را شرح میدهد. [1]. Douglass North.