مرتضی شیرودی
چکیده
پیشینۀ چالش مفاهیم مدرن سیاسی با مفاهیم سنتی، به عصر سید جمالالدین اسدآبادی و به او میرسد. پس از او نیز انسان ایرانیِ معاصر، متحیر از این واقعه، در دوراهیِ رویآوری به این «مفاهیم مدرن» یا آن ...
بیشتر
پیشینۀ چالش مفاهیم مدرن سیاسی با مفاهیم سنتی، به عصر سید جمالالدین اسدآبادی و به او میرسد. پس از او نیز انسان ایرانیِ معاصر، متحیر از این واقعه، در دوراهیِ رویآوری به این «مفاهیم مدرن» یا آن «مفاهیم سنتی» قرار گرفت و به همین دلیل در حل دوگانگی حاکمیت مفاهیم مدرن و سنتی بر حیات سیاسی خود، بهویژه در عرصۀ دو مفهوم کلیدی «حکومت» و «خلافت» ناتوان مانده بود. این پژوهش در پی پاسخگویی به این سؤال است که در این میان، انسان این عصر چه باید می کرد؟ تلاش برای نشان دادن فرایند دستیابی به راه حلی در این زمینه، از جمله مسائلی است که در این پژوهش به آن پرداخته شده و چگونگی روش بومیسازی عالمی چون سید جمالالدین اسدآبادی مورد بررسی قرار گرفته است. تلاش برای یافتن پاسخ این سؤال، مقالۀ حاضر را به گزینش چند مفهوم مدرن و بررسی آن در دستگاه معنایی سید جمال، ذیل دو مفهوم کلیدی حکومت و خلافت کشانده است. دستاورد این بررسی نشان میدهد که روش بومیسازی سید جمال، بر تحمیل معانی سنتی بر مفاهیم مدرن سیاسی یا تحمیل سنت شرقی بر مدنیت غربی (سنتخواهی مقتدرانه) استوار است.