یعقوب تابش
چکیده
بهکارگیری کارگزاران آشنا با ساختارهای حکومتی جدید یکی از نیازهای مبرم حکومت پهلوی اول بود. یکی از کارگزارانی که نقش مهمی در دگرگونیهای ساختاری در این زمان داشت، علیاکبر داور بود، تکاپوهای پانزدهسالۀ ...
بیشتر
بهکارگیری کارگزاران آشنا با ساختارهای حکومتی جدید یکی از نیازهای مبرم حکومت پهلوی اول بود. یکی از کارگزارانی که نقش مهمی در دگرگونیهای ساختاری در این زمان داشت، علیاکبر داور بود، تکاپوهای پانزدهسالۀ داور در شکلگیری و تداوم حکومت پهلوی سرانجام خوشایندی برای او نداشت. مدعای این پژوهش این است که خودکشی داور ریشه در روابط او با رضاشاه دارد. ازآنجاکه تاکنون پژوهش روشمندی در تبیین خودکشی داور و روابط رضاشاه با او انجامنشده، این پژوهش درصدد است برای اولین بار، با بهرهگیری از مدل «تیپ بندی شخصیت» به این کار مبادرت ورزد.روابط میان رضاشاه و داور در بلندمدت بر اساس نیازهای متقابل و ویژگیهای شخصیتی هردو بناشده بود. مادامیکه رضاشاه نیاز به مهارتهای تخصصی داور داشت و داور نیازمند یک حامی قدرتمند بود، همدیگر را تأیید میکردند؛ اما ماهیت شخصیت پهلوی اول پس از بهرهبرداری از مهارتهای مدیریتی داور در زمان تصدی وزارت عدلیه، نمایانتر شد. رضاشاه که برخلاف داور ازنظر تیپشناسی «حسی» و «قضاوتتگر» به شمار میرفت و به گزارههای عینی و نتایج فوری علاقۀ بیشتری داشت مدام داور را به خاطر نتیجه ندادن پروژههای اقتصادیاش در زمان تصدی پست وزارت دارایی تحتفشار قرار میداد. داور که برخلاف رضاشاه ازنظر شخصیتی «شهودی» بود و به طرحهای بلندمدت برای حل مشکلات اقتصادی باور داشت نتوانست در مقابل فشارهای مداوم شاه مقاومت کند و سرانجام دست به انتحار زد.